• /
پند و ارشاد امت

پند و ارشاد امت

چون امام چهارم در عصر اختناق زندگى مى‏كرد، نمى‏توانست مفاهيم مورد نظر خود را بصورت آشكار و صريح بيان كند، از اينرو از شيوه موعظه استفاده مى‏كرد و مردم را از طريق موعظه با انديشه درست اسلامى آشنا مى‏كرد و اين انديشه را كه در اثر تبليغات حاكمان جائز در طول زمان به فراموشى سپرده شده يا تحريف گشته بود، به صورت اول و اصيل به ياد مردم مى‏آورد و توده مردم و جامعه اسلامى را تا هر مقدار كه مى‏توانست با حقايق و تعاليم اسلام آشنا مى‏ساخت/

بررسى اين موعظه‏ها نشان مى‏دهد كه امام با روش حكيمانه و بسيار زيركانه‏اى، ضمن اينكه مردم را نصيحت و موعظه مى‏كرد، آنچه را كه مى‏خواست در ذهن مردم جا بگيرد، به آنان القا مى‏كرد، و اين، بهترين شكل انتقال افكار و انديشه درست اسلامى در آن شرائط بود زيرا اين مباحث، در عين حال كه اثر و نتيجه سياسى داشت و بر ضد دستگاه حاكم بود، حساسيت حكومت را بر نمى‏انگيخت. امام ضمناً مسئله «امامت»، يعنى سيستم حكومت اسلامى و رهبرى جامعه اسلامى توسط امام معصوم، را روشن مى‏كرد و مردم را از آنچه در جامعه اسلامى آن روز مى‏گذشت، يعنى حاكميت حاكمان زور و كفر و سردمداران فاسق و منافق، آگاه مى‏ساخت و به آنان تفهيم مى‏كرد كه حكومتى مانند حكومت« عبدالملك»، حكومتى كه اسلام خواسته، نيست. اهميت اين موضوع از اين نظر بود كه تا مردم نسبت به اين مسئله توجه پيدا نمى‏كردند و از حالت جمود و تخديرى كه به مرور زمان به وجود آمده بود، بيرون نمى‏آمدند، تغيير اوضاع و تشكيل حكومت مطلوب اسلامى امكان نداشت.يك نمونه از اين گونه بيانات و مواعظ امام سجاد كه بهترين گواه نكات ياد شده است، سخنان مفصلى است كه به تصريح محدثان، امام هر روز جمعه در مسجد پيامبر، آن را براى ياران خود و ديگران ايراد مى‏نمود. در اينجا به عنوان نمونه بخشهايى از سخنان امام را از نظر خوانندگان مى‏گذرانيم:

«مردم! پرهيزگار باشيد و بدانيد كه به سوى خدا باز خواهيد گشت. آن روز (رستاخيز) هر كس آنچه را كه از نيك و بد، انجام داده، نزد خود حاضر خواهد يافت و آرزو خواهد كرد كه بين او و اعمال بدش فرسخها فاصله باشد... نخستين امورى كه در قبر، دو فرشته منكر و نكير از آن سوال خواهند كرد، «خداى» تو كه او را عبادت مى‏كنى، و «پيامبر» تو كه به سوى تو فرستاده شده است، و «دين» تو كه از آن پيروى مى‏كنى، و «كتاب» (آسمانى) كه آن را تلاوت مى‏كنى، و «امام» تو كه ولايتش را پذيرفته‏اى، خواهد بود...»(38)

 

در اين سخنان چند چيز جلب توجه مى‏كند:

1- تكرار اين سخنان در هر روز جمعه كه نشانگر اهميت آن و ميزان عنايت امام به طرح اين مسائل است.

2- از اينكه گفتار امام با جمله: اى مردم! (ايها الناس) آغاز مى‏گردد، معلوم مى‏شود كه در اينجا مخاطبان امام، تنها شيعيان و يا پيروان خاص امام نبوده‏اند، بلكه دايره مخاطبان وى وسيع و عام بوده است.

3- امام طى سخنان خود صراحتاً يا تلويحاً، به آيات، متعدد قران استناد و استدلال نموده است و اين بدان جهت است كه در اينجا طرف سخن، عامه مردم بوده‏اند و آنان به امام سجاد به عنوان يك امام نگاه نمى‏كردند، از اينرو امام براى تثبيت مطلب، به آيات قرآن استشهاد مى‏كرده است، ولى در مواردى كه طرف سخن تنها شيعيان و ياران خاص امام بودند، حضرت ضرورتى براى استناد به آيات قرآن نمى‏ديد.(39)

كادر سازى

نمونه ديگر از بيانات امام، موعظه نسبتا مفصلى است كه آن را «ابوحمزه ثمالى» يكى از بهترين و نزديكترين ياران حضرت، نقل مى‏كند. متن اين روايت گواهى مى‏دهد كه در جمع شيعيان و پيروان خاص آن حضرت بيان شده است. امام طى سخنانى مى‏فرمايد:

خداوند ما و شما را از مكر ستمگران و ظلم و حسودان و زورگويى جباران حفظ كند. اى مومنان! شما را طاغوتها و طاغوتيان دنيا طلب كه دل به دنيا سپرده و شيفته آن شده‏اند و به دنبال نعمتهاى بى ارزش و لذتهاى زود گذر آن هستند، نفريبد به جانم سوگند در ايام گذشته حوادثى را پشت سر گذاشتيد و از انبوه فتنه‏ها به سلامت گذشتيد، در حالى كه پيوسته از گمراهان و بدعتگذاران و تبهكاران در زمين دورى و تبرى مى‏جستيد؛ پس اكنون نيز از خدا يارى بخواهيد و به سوى فرمانبرى از خدا و اطاعت از «ولى خدا» كه از حاكمان كنونى شايسته‏تر است، برگرديد/

 

امر خدا و اطاعت از كسى را كه خدا اطاعت او را واجب كرده، بر همه چيز مقدم بداريد، و هرگز در امور جارى، اطاعت از طاغوتها را كه شيفتگى به فريبندگيهاى دنيا را به دنبال دارد، بر اطاعت از خدا و اطاعت از رهبران الهى مقدم نداريد از معاشرت با گنهكاران و آلودگان، همكارى با ستمگران و نزديكى و تماس با فاسقان بپرهيزيد و از فتنه آنان برحذر باشيد و از آنان دورى بجوييد و بدانيد كه هر كس با اولياى خدا مخالفت ورزد و از دينى غير از دين خدا پيروى كند و در برابر امر رهبرى الهى خود سرانه عمل كند، در دوزخ گرفتار آتشى شعله ور خواهد شد...(40)

انحطاط وضع اخلاقى امت

اهميت و ضرورت اين نصايح و ارشادهاى امام هنگامى روشن مى‏گردد كه ميزان انحطاط اخلاقى امت در زمان حكومت عبدالملك و پسرش وليد و متروك شدن سنتها و آداب و تعاليم اسلامى در آن عصر را مورد توحه قرار دهيم:

مى‏دانيم كه از حدود سال سى ام هجرى (نيمه دوم دوران خلافت عثمان) فساد مالى و انحطاط اخلاقى در جامعه اسلامى گسترش يافت و اشراف قريش كه در آمد كلانى از خزانه دولت داشتند و از بخششهاى خلفاى وقت نيز بهره‏مند بودند، به ثروت اندوزى پرداختنند و بدين ترتيب رفاه‏طلبى و اشرافيت و تجمل پرستى در جامعه اسلامى رواج يافت.ثروت اندوزان، املاك و مستغلات فراوانى گرد آوردند و كنيزان و غلامان بسيارى خريدند ؛ بخصوص كنيزانى كه براى خوانندگى و بزم آرايى تربيت شده بودند...كم كم مجالس بزم و خوشگذرانى و خنياگرى به طبقات ديگر نيز سرايت كرد.

اين انحطاط اخلاقى در زمان حكومت يزيد آن‏چنان گسترش يافت كه دو شهر مقدس «مكه» و «مدينه» نيز از اين آلودگيها محفوظ نماند/

«مسعودى» مى‏نويسد: «فساد و آلودگى يزيد، به اطرافيان و عمال وى نيز سرايت كرد، در زمان او ساز و آواز در مكه و مدينه آشكار گرديد و مجالس بزم بر پا شد و مردم آشكارا را به شرابخوارى پرداختند.» (41)

اين وضع در زمان عبدالملك نيز همچنان ادامه يافت، به طورى كه «شوقى ضيف» پس از بيان گسترش اشرافيت و رفاه زدگى در شهر مكه و مدينه مى‏افزايد:

«گويى اين دو شهر بزرگ حجاز را براى خنياگران ساخته بودند، تا آن‏جا كه نه تنها مردمان عادى، بلكه فقيهان و زاهدان نيز به مجالس آنان مى‏شتافتند.»(42)

«قاضى ابو يوسف» به بعضى از اهالى مدينه مى‏گفت: اى مردم مدينه! وضع شما با اين آواز خوانيها شگفت‏انگيز است، زيرا هيچ كس و ناكس و هيچ شخص محترم و غير محترم در ايمان شما، از آن ابايى ندارد!(43)

محيط مدينه طورى شده بودكه «نه عالمان، غنا را ناروا مى‏شمردند و نه عابد از آن جلوگيرى مى‏كردند». (44)

روزى «دحمان» آواز خوان، نزد قاضى مدينه به نام «عبدالعزيز مخزومى» در اختلافى كه يك نفر از اهل مدينه با يك عراقى داشت، به نفع شخص مدنى شهادت داد و قاضى او را عادل تشخيص داد شهادتش را پذيرفت.

عراقى به قاضى گفت: اين «دحمان» است!

عبدالعزيز گفت: مى‏شناسمش، اگر نمى‏شناختم از هويتش سوال مى‏كردم!

عراقى گفت: از اهل غنا و آوازخوانى است و به كنيزان غنا ياد مى‏دهد! قاضى گفت: خدا، ما و شما را بيامرزد! كداميك از ما اهل غنا نيست؟! برو حق اين مرد را بده! (45)

در مدينه مجالس رقص و آواز مختلط تشكيل مى‏شد بدون آنكه در ميان زنان و مردان پرده‏اى باشد. (46)

«عائشه» دختر «طلحه» بزمهاى مختلف ترتيب مى‏داد و در آن «عزّْ الميلأ» آواز مى‏خواند. (47)

حتى كار به جايى رسيده بود كه وقتى يكى از مشهورترين زنان آواز خوان آن عصر بنام «جميله» سفرى به مكه كرد، در طول مسير، آن‏چنان از وى استقبال شد كه در مورد هيچ مفتى و فقيه و محدث و مفسر و قاضى زاهدى سابقه نداشت! داستان اين سفر را چنين نقل مى‏كنند:

 

هنگامى كه جميله به قصد حج از مدينه حركت كرد، گروهى از مردان خنياگر نامدار آن زمان همچون: «هيت، طويس، دلال، بردالفؤاد، نومْ الضحى، رفند، رحمْ، هبْ الله، معبد، مالك، ابن عائشه، نافع بن طنبوره، بديح المليح و نافع الخير» (كه تعداد آنان را تا سى نفر نوشته‏اند). و نيز گروهى از زنان خنياگر همچون: «فرهه، عّزْ الميلأ، جبّابه، سلاّمه، حُليده، عقيله، شمّاسيه، فرعه، بلبله، لذْ العيش، سُعيده و زرقأ» او را مشايعت كردند و گروهى اورا تا آخر سفر همراهى كردند!/

 

هنگامى كه كاروان جميله نزديك مكه رسيد، از طرف ديگر از اشراف مكه و ديگران مورد استقبال گرم قرار گرفت و چون به مدينه بازگشت، از طرف اهالى مدينه و مردان و زنان اشراف استقبال شد و چنان شور و هلهله‏اى به وجود آمد كه اهالى مدينه بر در خانه‏ها صف كشيده اين صحنه را تماشا مى‏كردند. (48)

 

اين داستان نشان دهنده گوشه‏اى از سقوط ارزشها در جامعه مدينه در آن عصر است. افرادى كه در اين سفر جميله را بدرقه كردند، از بزرگان خنياگران عصر خويش بودند كه شهرت آنان در جهان آن روز پيچيده بود. حال اگر در نظر بگيريم كه هر يك از آنان چند تن شاگرد و وردست و آموزنده تحت تعليم داشته است، و باز اگر احتمال اين امر را منتفى ندانيم كه گروهى از نوازندگان مشهور در شهر مانده به بدرقه جميله نرفته بوده‏اند، رقمى به دست خواهد آمد كه باور كردن آن دشوار مى‏نمايد. وقتى كه وضع اجتماعى قبله گاه مسلمانان و مركز تاسيس حكومت اسلامى چنين باشد، مى‏توان حدس زد كه دمشق، بصره و ديگر شهرهاى بزرگ آن زمان در چه وضعى به سر مى‏برده است؟!(49)

ضرورت تبيين احكام و نشر فرهنگ اصيل اسلامى

در كنار اين وضع اندوهبار، وقتى كه ناآگاهى مردم از تعاليم اسلام، و پيدايش بدعتها و انحرافها را در نظر بگيريم، عمق فاجعه بيشتر روشن مى‏گردد و بهتر در مى‏يابيم كه امام چهارم با درك عميق درد جامعه بوده كه با آن مواعظ، مردم را بيدار مى‏ساخته است. اينك توجه شما را به نمونه هايى از متروك شدن تعاليم اسلام، و ناآگاهى مردم از وظايف اسلامى و پيدايش انحرافها جلب مى‏كنيم:

1- به گفته برخى از دانشمندان، بنى هاشم در زمان امام سجاد (ع) نمى‏دانستند چگونه نماز بخوانند و چگونه حج به جا آورند و اصولاً شيعيان از احكام دينى جز آن‏چه از افواه شنيده بودند، نمى‏دانستند!(50)

وقتى كه وضع فريضه‏اى مثل نماز كه از اركان اسلام است و هر مسلمانى در شبانه روز بايد پنج بار آن را به جا آورد، در ميان بنى هاشم كه مى‏بايست در اين زمينه‏ها از همه داناتر و آگاهتر باشند، چنين باشد، مى‏توان حدس زد كه ميزان آگاهى دينى در مردم ديگر شهرها و مناطق، و شناخت توده مردم مسلمان در مورد ساير برنامه‏هاى اسلام تا چه حد بوده است؟!

2- «انس بن مالك»، صحابى مشهور، مى‏گفت: چيزى از آنچه در زمان رسول خدا جارى بود، سراغ ندارم. گفتند: پس نماز چيست؟ گفت: پس آنچه بر سر نماز آورديد، چه بود؟!(51)

3- در سال 87 در زمان خلافت وليد بن عبدالملك «عمر بن عبدالعزيز» كه امير مدينه بود، به عنوان اميرالحاج به حج رفت ولى وقوف در روز عيد قربان را غلط انجام داد.(52)

4- «محمد بن مسلم بن شهاب زهرى» مى‏گويد: در دمشق نزد «انس بن مالك» رفتيم، ديديم تنها نشسته گريه مى‏كند، وقتى كه از علت گريه‏اش پرسيدم، پاسخ داد: از مجموع آنچه از اسلام فرا گرفتم، جز اين نماز را سراغ ندارم كه مانده باشد و آن هم ضايع شده است.

5- اندكى پس از زمان انس، «حسن بصرى» مى‏گفت: اگر رسول خدا به ميان شما برگردد، از ميان همه آنچه به شما تعليم كرده، جز «قبله» شما چيز ديگرى را نخواهد شناخت!!(53)

ارسال شده در : 1389/10/4 - 13:14:29

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/10/4 - 13:14:29

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد